برخی فرضیهها و نظریه های جادوشناسی
کسانی که به وجود جادو عقیده دارند، اثر بخشی آن را به چند علّت می خوانند:
– به موجب عملی خاص، طبق دستورالعملی خاص؛
– یا توسط قدرت اراده و خواست جادوگر؛
– یا در صورتی که جادوگر عقیده داشته باشد میتواند ارواح مخاطب جادو و طلسم او را به این کار وادارد.
یک بررسی که بر اساس نوشتههای معتقدان به جادو در غرب انجام شد، نشان میدهد که پیروان آن عقیده دارند که جادو بر اساس یک یا چندی از اصول زیر کار میکند:
“نیروهای طبیعی که نمیتوانند در حال حاضر توسط علم شناخته شوند” یا اصلاً نمیتوان آنها را به وسیله علم شناخت. گفته میشود که این نیروهای جادویی همراه با ۴ نیروی انسانی طبیعت وجود دارند: جاذبه، الکترومغناطیس، نیروی قوی و نیروی ضعیف.«دخالت ارواح» شبیه به این نیروهای طبیعی فرضی، اما با هشیاری و هوشمندی خودشان. کسانی که به ارواح معتقدند، اغلب اوقات کل هستی را به شکلهای مختلفی میبینند که بعضاً ساختار سلسله مراتبی دارد.یک “نیروی جادویی”، از قبیل مانا یا نومِن، که در همه چیز وجود دارد. گاهی این نیرو در یک شی جادویی، مانند سنگ، طلسم یا dehk که جادوگر میتواند آن را دستکاری کند، وجود دارد. یک «ارتباط جادویی متقابل درونی در عالم» که همه چیز را به هم مرتبط و مربوط میسازد و فراتر از همه نیروهای طبیعی است. “دستکاری نشانهها و سمبل هاً. پیروان تفکر جادویی معتقدند که سمبلها برای اهداف دیگری به جز نشان دادن چیزها هم میتوانند به کار روند: آنها میتوانند به طرز جادویی خواص فیزیکی شیئی را که نشان میدهند ایفا کنند. با دستکاری سمبلها (و همچنینsignals)، گفته میشود میتوان واقعیتی را که این سمبل نشانگر آن است نیز تغییر داد. اصول «sympathetic magic» مربوط به آقای جیمز جرج فریزر، که در کتابش با نام«شاخه طلایی»(ویرایش سوم، ۱۹۱۵-۱۹۱۱) به وضوح بیان میشود. شامل «قانون تشابه» و «قانون تماس» یا «سرایت». اینها، گونههای سیستماتیک دستکاری سمبلها هستند. فریزر آنها را به صورت زیر تعریف کرد:
«اگر اصول فکری را که جادوگری بر پایه آنها نباشد، تحلیل کنیم، احتمالاً به ۲ مورد خلاصه میشوند: اول اینکه: شبیه، شبیه به خود را تولید میکند، یا اینکه یک اثر مشابه علت (دلیل) خود است و دوم اینکه: چیزهایی که زمانی در تماس با هم بودهاند، اگر از هم جدا شوند نیز، به تأثیر بر روی یکدیگر ادامه خواهند داد. قانون اول را قانون تشابه و دومی را قانون تماس یا سرایت مینامیم. جادوگر، از اولین قانون در مییابد که، میتواند هر اثری را فقط با تقلید از آن تولید کند؛ و از دومی در مییابد که هر کاری که بر روی شیئی انجام میدهد، بر روی کسی که زمانی با آن شخص ارتباط داشته اثر خواهد گذاشت «تمرکز یا مدیتیشن». محدود کردن به یک شی یا اراده متصور به یک میزان مشخص، طبق آلیسترکرولی، باعث تولید یک پدیده جادویی و سحرآمیز میشود و یا باعث “ ایجاد واقعهای در مغر میشود که اساساً با اتحاد فاعل و مفعول (شیء) صورت میگیرد.” (کتاب چهارم، قسمت اول: جادوگری). جادو، همانطور که پیشتر گفته شد، میکوشد با معطوف کردن توجه به شی (یا اراده) انتخاب شده به طور مداوم، دستاوری را که گفته شد، تولید کند. برای مثال، اگر کسی مایل است بر روی یک خدا تمرکز کند، میتواند یک سیستم برابر یا همانند را به خاطر بسپارد و سپس هر شی را که میبیند، به آن “همانند یا برابر” کند. آلیستر کرولی اینگونه مینویسد[تعالی ذهنی توسط اعمال و کارهای جادویی همان نتایجی را خواهد داشت که در یوگا صریح و بی قید و شرط به دست میآید.””بنابراین “جادوی” کرولی، یک نوع اصل ذهنی، جادویی را روحی میشود که برای تربیت ذهن برای دستیابی به تمرکز بیشتر طراحی شده. کرولی همچنین ادعا کرد که magick میتواند اثرات غیر معمول را نیز داشته باشد؛ که در واقع این رابطهای را با اصل اول در این لیست نشان میدهد. در عین حال، او هر گونه تلاش برای استفاده از این نیرو برای هدفی جز کمک به کسب (دستاوردی)ذهنی و روحی را به عنوان “جادوی سیاه” میداند.«نیروی جادویی نیمه خودآگاه». برای آنها که فکر میکنند نیاز دارند ذهن نیمه خودآگاه خود را قانع کند تا تغییراتی را که میخواهند، انجام دهند، همه روحها و انرژیها تصاویر و نمادهایی هستند که برای ضمیر نیمه خودآگاه معنا دارند. گونه دیگر این عقیده این است که، ضمیر نیمه خودآگاه توانایی ایجاد ارتباط با ارواح را دارد که میتوانند کارهای جادویی انجام دهند.
“”وحدانیت در همه””؛ که بر اساس مفاهیم یکی بودن و عدم ثنویت(رد ثنویت) بناشده، این فلسفه بر این باور است که جادو بیشتر از به کار بستن ذاتی خود در عالم نیست. اندیشه اصلی این است که، با فهم اینکه خود، نامحدود است، انسان میتواند طوری زندگی کند که خواهان توازن طبیعت باشد و بنابراین، فقط به عنوان یک خادم و جزء کوچک زندگی کند.در واقع انسان هر کاری را که اراده کند می تواند انجام دهد چون خدا از روح توانای خود در او دمیده ولی نمیتواند در برابر خدا شورش کند چون توانایی روح او جزیی از توانایی بینهایت خداست پس جز کمتر از کل است .در نتیجه انسان می تواند هر نوع جادویی را انجام دهد ولی خدا جادو را کاملاًحرام کرده پس از آن بپرهیزید .نظریههای دیگری هم وجود دارد. جادوگران معمولاً این مفاهیم را با هم میآمیزند وحتی گاهی چند مفهوم را خودشان اختراع میکنند. بویژه در جریان امروزی هرج و مرج جادوگری عقیده داشتن به هر مفهومی در مورد جادوگری نامعمول به نظر نمیرسد.
فنّ و روش جادوگری
اگر وجود جادو را باور کنیم شکست در جادو ممکن است دلایل واقعاً زیادی داشته باشد. با این حال چند مثال کوچک مفید است:دنبال نکردن روند به طور دقیق مناسب نبودن شرایط که مانع از هدایت نیروها میشوند کمبود توانایی جادوگری…